بهشت

در بھشتی از رویاهایم که خودم ساختم، مشغول بودم. ھر که هم که آمد آتش بیندازد به جان رویاھایم، لبخند زدم و او را شریک لذت ھایم کردم. کسی که فکر میکردم درکم نمیکند، با حرفش مُھر تاییدی زد به لبخندھایم و کسی که از او انتظار نداشتم با حرف ِ به ظاھر خیرخواھانه اش، غارتگرانه لبخندم را ربود. به ھمین راحتی یکی آمد و بھشت ِ روزھایم را جھنم کرد.
اگر نمیتوانیم بهشتی برای دیگران خلق کنیم، لااقل بھشت خلق شدہ ی آن ھا را جھنم نکنیم.