اوکامی

گرگ نوشت ...

اوکامی

گرگ نوشت ...

اوکامی

سکوت را دوست دارم

شاید مرهمی باشد

مرهم برای زخمی که از آن می نالم

دوست دارم همه جا سیاه باشد

من سیاه را دوست دارم

من یک رنگی را دوست دارم

حتی اگر سیاه باشد ;

همیشه سایه بودم

ولی شاید این بار

در این سیاهیُ سکوت

خودم باشم . . .

شاید . . .


ŌKAMI
( 狼 )

آخرین مطالب

۷۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گرگ» ثبت شده است

بهترین دوست

جمعه, ۲۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۳:۳۸ ب.ظ


از وقتى که به یاد دارم؛ گیتار ١٢ سیم حبیب، یار و همراه همیشگى او بوده و هست.

حبیب بعد از انقلاب تا سال ١٣٦٢ (١٩٨٣ میلادى) در ایران زندگى کرد اما پس از جست و جوى بى نتیجه اش براى کار تصمیم گرفت از ایران خارج شود زیرا تنها کارى که در آن مهارت داشت (آهنگسازى و خواندن) در آن روزها در ایران جرم محسوب مى شد. در ابتدا براى حفظ بقاى گیتارش آن را (به صورت غیرقانونى) از ایران خارج کرد و چند ماه پس از آن، خودش هم به دنبال او هجرت کرد. هجرتى پر ماجرا که از ایران شروع شد و با گذر از ترکیه و ایتالیا به آمریکا ختم شد. آن ها سال ها با هم زندگى کردند، اشک ریختند و براى بیان این لحظات آثار ماندگارى خلق کردند.
و حالا شش سال است که با هم به ایران برگشته اند. هنوز هم تنها و غمگین، دل از همه گسسته اند... هنوز مى سازند... هنوز مى نوازند...

نگذاریم بار دیگر کوله بار ببندند...

فرق

جمعه, ۲۹ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۵۸ ق.ظ
فرق هست

فرق هست

بین کسی که

بزرگ فکر میکنه 

و کسی که

فقط به چیزهای بزرگ فکر میکنه

کما

پنجشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۲۱ ب.ظ


... هنوز هم ، شَبا

با ♥ کُــمــا ♥

قدم می زنم ...

گرگ نما

پنجشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۴:۳۲ ب.ظ


گرگ ها ، بد نیستند

گرگ ها ، فقط زندگی می کنند


امان از

شغال های گرگ نما

امان از

بره های گرگ پوش

امان از

گرگ نما ها


وصیت...

چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۴:۳۸ ب.ظ


قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.

بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید.


به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!


ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند.

پارو بزن

سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۳۱ ب.ظ


پارو بزن ، پارو بزن قایقت را

به آرامی ، در مسیر رودخانه

شاد و بی خیال

که زندگی رویایی بیش نیست.

 

پارو بزن ، پارو بزن قایقت را

از میان فاضلاب های سمی

شاد و بی خیال

با لبخند .
 

الکی

سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۵ ب.ظ


وقتی تمام شیرها پاکتی اند

 وقتی همه ی پلنگ ها صورتی اند

 وقتی پهلووناش دوپینگی اند

 ایراد مگیر

که عشق ها ساعتی اند!



داستانم

شنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۰۵ ب.ظ


اگر روزی خواستی داستانم رو برای کسی بیان کنی،

بگو بی کس بود اما کسی را بی کس نکرد،

تنها بود اما کسی را تنها نگذاشت،

دل شکسته بود اما دل کسی را نشکست،

کوه غم بود اما کسی را غم نداد،

شاید بد بود اما به کسی بدی نکرد...

مبارزه

شنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۳:۲۱ ب.ظ


"ما می گوییم تا شرک و کفر هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم"

نیما یوشیج

جمعه, ۲۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۴۵ ب.ظ

"نیما
"
خسته شد از قافیه ها . . .

شعری ساخت که وزن نداشت

 اما وجودش به سنگینی تمام مثنوی ها بود

***

21 آبان ، زادور نیما یوشیج (علی نوری) پدر شعر نو فارسی