اوکامی

گرگ نوشت ...

اوکامی

گرگ نوشت ...

اوکامی

سکوت را دوست دارم

شاید مرهمی باشد

مرهم برای زخمی که از آن می نالم

دوست دارم همه جا سیاه باشد

من سیاه را دوست دارم

من یک رنگی را دوست دارم

حتی اگر سیاه باشد ;

همیشه سایه بودم

ولی شاید این بار

در این سیاهیُ سکوت

خودم باشم . . .

شاید . . .


ŌKAMI
( 狼 )

آخرین مطالب

قمر

سه شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۵:۵۶ ب.ظ


آماده باش مقصد ما در سفر یکی ست

سرهایمان جداست ولی بال و پر یکی ست


این ها برای کشتن ما صف کشیده اند

از هر کجای دشت بپرسی خبر یکی ست


دار و ندارمان همه در بین خیمه هاست

آتش که شعله ور بشود خشک و تر یکی ست


حتی به روی اکبر من تیغ می کشند

با اینکه با پیامبر از هر نظر یکی ست


تنها به این گناه که فرزند حیدریم

تنها به این دلیل که ما را پدر یکی ست


آیا کسی نمانده که یاری کند مرا

اینجا میان این همه لشکر اگر یکی ست


عباس من برادر من نور چشم من

طرز مصاف کردن تو با پدر یکی ست


تنها رجز بخوان و بگو یا علی مدد

در چشم شیر ، یک نفر و صد نفر یکی ست


چشم انتظار آمدنت از شریعه اند

حالا دعای اهل حرم بیشتر یکی ست


شمشیرها به دور تنت حلقه می زنند

چون جمع تیغ ها همگی ضربدر یکی ست


بعد از من و تو زینب اگر نشنود بدان

خونین بدن زیاد ولی خون جگر یکی ست


از بس حروف پیکر پاکت مقطع‌ست

پائین پای مرقد و بالای سر یکی ست


غرق ستاره است تن من ولی هنوز

در آسمان بی کسی من قمر یکی ست



نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی