یادش بخیر
جمعه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۵۰ ب.ظ
یادش بخیر
شاعر نبودیم ، ولی چقدر زور میزدیم که چند بیت شعر بسراییم !!
خدا نیما و پدرش را رحمت کند ، آمد و شعر نو را ساخت که برای ما که از آن سر در نمیاوردیم نعمتی بود ، هر بی سر و ته را که میگفتیم شعر میکردیم مثلا و چقدر به خودمان می بالیدیم که "مثلا" شعر گفتیم و شاعر شدیم !!
نمونه »:
شاعر نبودیم ، ولی چقدر زور میزدیم که چند بیت شعر بسراییم !!
خدا نیما و پدرش را رحمت کند ، آمد و شعر نو را ساخت که برای ما که از آن سر در نمیاوردیم نعمتی بود ، هر بی سر و ته را که میگفتیم شعر میکردیم مثلا و چقدر به خودمان می بالیدیم که "مثلا" شعر گفتیم و شاعر شدیم !!
نمونه »:
نیمه شب/یاس می رقصید /و ماه/از سکوت ملموس شب/بغض کرده بود.
پنجره/در میان تازیانه های باد/دست و پا می زد/چشمی در آینه/خیره بود.
تصویرش انعکاس روزهای حسرت باری بود/که گذشت
نیمه شب/کابوس لحظه هایی است/که من/در آن گمشده ام...
خدارو شکر فهمیدیم که شاعر نیستیم :)