اوکامی

گرگ نوشت ...

اوکامی

گرگ نوشت ...

اوکامی

سکوت را دوست دارم

شاید مرهمی باشد

مرهم برای زخمی که از آن می نالم

دوست دارم همه جا سیاه باشد

من سیاه را دوست دارم

من یک رنگی را دوست دارم

حتی اگر سیاه باشد ;

همیشه سایه بودم

ولی شاید این بار

در این سیاهیُ سکوت

خودم باشم . . .

شاید . . .


ŌKAMI
( 狼 )

آخرین مطالب

۲۲ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

روزی که ارتش بعثی با تمام قوا به خرمشهر حمله کرد اولین کسانی که جلوی ارتش تا به دندان مسلح صدام ایستادند شهید جهان آرا و همرزمانش نبودند، بلکه تفنگداران نیروی دریایی ارتش بودند.

عیب ما همینجاست که فکر می کنیم جبهه و دفاع مقدس فقط مخصوص بسیجی ها و سپاهی ها بوده (هرچند که نمیشه از رشادت هاشون چشم پوشی کرد) و کمتر از رشادت های نیروهای ارتش حرف می زنیم.

فرماندهان نیروی دریایی ارتش با اینکه می دونستند سقوط خرمشهر حتمی هست به دو گروه تقسیم شدند تا یک گروه ورود دشمن روبه تاخیر بندازه و گروه دوم مردم رو از شهر دور کنه.

تفنگداران نیروی دریایی، اولین مدافعین خرمشهر

بعد که عملیات تخلیهء مردم شهر تمام شد، هر دو دسته تفنگدارهای نیروی دریایی ارتش یکی شدن و در مقابل عراقی ها دفاع جانانه ای کردن. تا اونجایی که همه اون ها شهید شدند و امروز کسی ازشون یاد نمی کنه.

همین نیروی دریایی ارتش بود که با رشادت های خودش تونست در همون روزهای ابتدایی دفاع مقدس بیش از 80 درصد ناوگان دریایی عراق رو نابود کنه تا جایی که عراق تا پایان جنگ نتونست نیروی دریایی خودش رو سامان بده.


جنگ/صلح

چهارشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۴، ۰۴:۰۵ ب.ظ



من با 'جنگ' زنده م

تو امیدوار به 'صلح'

تو امیدوار به من ، من امیدوار به تو ...


دکلمه تنهایی

سه شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۳۷ ب.ظ


غم آنقدر دارم که می خواهم تمام فصل ها را

بر سفره ی رنگین خود بنشانمت

بنشین غمی نیست ...


نر/مرد

سه شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۵۹ ب.ظ


تو بیست و چند سال عمرم ، آدما رو کنار هم ندیدم

یا جلوی هم بودن

یا روی هم...


اونا همش در حال جنگ بودن ، حتی وقت خواب ، توی شب ، روی تخت

ولادت امام حسن عسگری(ع)

سه شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۱۸ ب.ظ
شیعیان مژده که از پرده برون یار آمد

عسکرى پورنقى مظهر دادار آمد

گشت از کان کرم گوهر پاکى ظاهر

ز صدف آن دُر تابنده به بازار آمد

شد تولد ز سلیل آن مه تابنده حق

سامره از قدمش جنت الانهار آمد

بهر مولود حسن پورنقى از دل عرش

تهنیت باد ز خلاق، جهاندار آمد

با صفات احدى کرد تجلى به جهان

نور چشم على و احمد مختار آمد

نام نیکوش حسن، خوى حسن، روى حسن

باب مهدى زمان کاشف الاسرار آمد

حامى دین محمد (ص) متولد گردید

عسکرى فخر زمن سرور و سالار آمد

فخر ملک دوسرا جان و دل اهل ولا

خسرو هادى عشر رحمت غفار آمد

گشت از مقدم وى باغ ولایت خرم

چون که از گلشن دین آن گل بى خار آمد

خواست حق رحمت خود را برساند بر خلق

صورتى ساخت که با سیرت دادار آمد

نور او نور خدا بود به عالم تابید

روى او شمع هُدى بود شب تار آمد

خُلق غفارى از او خُوى رحیمى ظاهر

مظهر ذات خدا آن گل گلزار آمد


غریب

دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۴۹ ب.ظ


چه غریب ماندی ای دل، نه غمی، نه غمگساری

نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری

غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد

که دگر بدین گرانی نتوان کشید یاری

چه چراغ چشم دارد دلم از شبان و روزان

که به هفت آسمانش نه ستاره ای ست باری

دل من! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی

چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری

نرسید آن که ماهی به تو پرتوی رساند

دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری

همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد

دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری

سحرم کشیده خنجر که چرا شبت نکشته ست

تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری

به سرشک همچو باران زبرت چه برخورم من؟

که همچو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاری

چو به زندگانی نبخشی تو گناه زندگانی

بگذار تا بمیرد به بر تو زنده واری

نه چنان شکست پشتم که دوباره سر بر آرم

منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری

سر بی پناه پیری به کنار گیر و بگذر

که به غیر مرگ دیگر نگشایدت کناری

به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها

بنگر وفای یاران که رها کنند یاری


هوشنگ ابتهاج

بنویس کاغذ نویس

دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۳۷ ق.ظ


مرد پیر روستایی بود که برادرش به جبهه رفته بود ، چند مدتی بود که از محمدعلی خبری نبود نه نامه ای نه پیغامی ، برادر برایش چندین نامه نوشته بود ولی جوابی از طرف محمدعلی دریافت نکرده بود ، محمدعلی شیهد شده بود ولی برادرش خبر نداشت و هنوز امید دیدار محمدعلی رو داشت ، تو نامه پنجم اینطور برای محمدعلی مینویسه :


بینیویس کاغذ نویس بینیویس

می برار ممدلی ره عرض سلام

بنویس کاغذ نویس بنویس

بگو ان پنجمی کاغذ فدام

هر چه بیشتر می چومه رایه پیه

ممدلی ممدلی جی تو در به در مرا کاغذ ایه

بینویس تی کیشکه کاکول بوکوده

د باغی ده خو مرا نو فوکوده

سردرد به گده مر بی شوق و ذوق  

صبح سردهم مرا سلنگه بوق

هر چه بیشتر می چومه رایه پیه

ممدلی ممدلی جی تو در به در مرا کاغذ ایه

بنویس شهری کوجی خاخور تیشین

 چشمنه دوره کونه تازه کون واسین

حاج علی ام جی سربازی واگردسه

تی برای زایم ابوله ی شه مدرسه

هر چه بیشتر می چومه رایه پیه  

ممدلی ممدلی جی تو در به در مرا کاغذ ایه

بنویس نه سر شمس علی عروس

اون بیرون بارده باز

واگویا کونه تی مار لج لجی  

می گبه زبان دراز

بنویس کاغد نویس

بنویس کاغد نویس

بنویس کلاچ ملاچی گاو تیشین ،سید رضاسقط بوکو

امی خانه سحرایه جاده دکفت،ایپچه کج زمین بشو

هر چه بیشتر می چومه رایه پیه  

ممدلی ممدلی جی تو در به در مرا کاغذ ایه




رخ

يكشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۴، ۰۵:۱۳ ب.ظ


خوب کردی

که رخ از آینه پنهان کردی...

هر پریشان نظری لایق دیدار تو نیست ...


گنجشک

چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۰۰ ب.ظ


زندگی موسیقیِ گنجشکهاست

زندگی باغِ تماشای خداست…

زندگی یعنی همین پروازها،

صبح ها،

لبخندها،

آوازها…


موضع رهبری در مورد فاجعه منا و شیخ نمر

چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۵۸ ب.ظ



موضع‌گیری مقام معظم رهبری در خصوص واقعه منا با مساله اعدام شهید نمر بسیار درس‌آموز و قابل توجه است.

 در بحث منا که حادثه مستقیما به اتباع ایرانی مربوط می‌شد و احتمال بروز برخی مخاطرات علیه حجاج ایرانی باقی‌مانده در عربستان وجود داشت، ایشان در قامت فرمانده کل قوا به یک مرکز نظامی رفته و آنجا در سخنان خود تهدید کردند که «اندک بی‌احترامی به ده‌ها هزار نفر از حجاج ایرانی در مکه و مدینه و عمل نکردن به وظایف برای انتقال ابدان مطهر، عکس‌العمل سخت و خشن ایران را در پی خواهد داشت». چنین موضعی بلافاصله اثر خود را بخشید و به اذعان همگان، تاثیر بسزایی در تحولات روزهای بعد و همکاری طرف مقابل در این خصوص داشت. ضمن اینکه هیچ‌کس نبود منکر این حق ایران شود که در دفاع از اتباع خود، در صورت لزوم، از هر ابزار ممکنی استفاده کند و حتی دولت سعودی نیز واکنش جدی مخالفت‌آمیزی با این سخنان به نمایش نگذاشت.

اما در قضیه شهادت شیخ نمر، که یک عالم شیعه ولی فاقد رابطه تابعیت با ایران بود، مقام معظم رهبری در جلسه «درس خارج فقه» خود و در قامت یک مرجع دینی و علمی، ضمن تقبیح و نکوهش شدید این اقدام، عنوان کردند که در پاسخ این اقدام، گریبان سیاستمداران سعودی را دست «انتقام الهی» خواهد گرفت. تفاوت این دو رفتار و گفتار بسیار گویا، منطقی و حکمت‌آمیز است و باید به نحو مقتضی مورد توجه و دقت همگان قرار گیرد.