اوکامی

گرگ نوشت ...

اوکامی

گرگ نوشت ...

اوکامی

سکوت را دوست دارم

شاید مرهمی باشد

مرهم برای زخمی که از آن می نالم

دوست دارم همه جا سیاه باشد

من سیاه را دوست دارم

من یک رنگی را دوست دارم

حتی اگر سیاه باشد ;

همیشه سایه بودم

ولی شاید این بار

در این سیاهیُ سکوت

خودم باشم . . .

شاید . . .


ŌKAMI
( 狼 )

آخرین مطالب

مصلحت پادشاه

چهارشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۳۶ ب.ظ


عَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئاً وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ. (بقره/ ۲۱۶) ‏

 چه بسا چیزی را دوست نمی‌دارید و آن چیز برای شما نیک باشد، و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید و آن چیز برای شما بد باشد، و خدا ( به رموز کارها آشنا است و از جمله مصلحت شما را ) می‌داند و شما ( از اسرار امور بی‌خبرید و مصلحت خود را چنان که شاید و باید ) نمی‌دانید.‏


روزی پادشاهی برای پوست‌کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید، وزیر که در آنجا بود گفت: نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ می‌دهد در جهت خیر و صلاح شماست!

سیاه

دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۳۷ ب.ظ


سکوت را دوست دارم

شاید مرهمی باشد

مرهم برای زخمی که از آن می نالم

دوست دارم همه جا سیاه باشد

من سیاه را دوست دارم

من یک رنگی را دوست دارم

حتی اگر سیاه باشد ;

همیشه سایه بودم

ولی شاید این بار

در این سیاهیُ سکوت

خودم باشم . . .

شاید . . .

خدایا شکر...

دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۱۶ ب.ظ


روزی مردی خواب عجیبی دید. 
دید که پیش فرشته‌هاست و به کارهای آنها نگاه می‌کند. هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دیدکه سخت مشغول کارند و تند تند نامه‌هایی را که توسط پیک‌ها از زمین می‌رسند را باز می‌کنند و آنها را داخل جعبه می‌گذارند. مرد از فرشته‌ای پرسید: شما چکار می‌کنید؟ فرشته در حالی که داشت نامه‌ای را باز می‌کرد، گفت: اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می‌گیریم.

آداب ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ گرگ ها

يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۵۶ ب.ظ


در گله گرگها ﺟﻠﻮﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺳﻪ ﮔﺮﮒ ﺿﻌﯿﻒ ﻭ ﺑﯿﻤﺎﺭ حرکت می کنند، ﮐﻪ ﺍﮔﺮگله گرگها ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﮐﻤﯿﻦ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺩﯾﮕﺮ ﯾﺎ ﺑﻬﻤﻦ ﺷﺪﻧﺪ ﺍﻭﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﺸﺘﻪ شوند .!

البته ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮐﻮﺑﯿﺪﻥ ﺑﺮﻑ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﯾﺮ ﮔﻠﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ .

ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﮔﺮﮒ ﭘﻨﺞ ﮔﺮﮒ ﺑﺎ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ  گله نیز ﯾﺎﺯﺩﻩ ﮔﺮﮒ ﻣﺎﺩﻩ ﺩﺭ ﻣﻮﻗﻌﯿﺘﯽ ﺍﻣﻦ ﺗﺮ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ و ﻣﺎﺩﻩ ﮔﺮﮔﻬﺎ ﺭﺍ ﭘﻨﺞ ﮔﺮﮒ ﻣﺒﺎﺭﺯ ﻭ ﮐﺎﺭ ﺁﺯﻣﻮﺩﻩ  ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﮔﻠﻪ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻭ ﺗﺤﺖ ﻧﻈﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﮔﺮﮔﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺴﺎﻓﺘﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﮔﺮﮔﻬﺎ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﺳﺖ که ﻟﯿﺪﺭ ﻭ سردسته ﮔﻠﻪ ﮔﺮﮔﻬﺎ محسوب می شود و ﺍﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﮔﻠﻪ ﺭﺍ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ گر ﻭ ﻧﺎﻇﺮ ﺑﺎﺷﺪ !
ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﻧﯿﺴﺖ؟ !
ﻟﯿﺪﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﺎ مدیریت و یا ﺭﻫﺒﺮﯼ ﮔﺮﻭه ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺟﻠﻮﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻭﯾﺪ ﺑﻠﮑﻪ راه رفتن به جلو در بهترین موقعیت است و یا به عبارتی دیگر ﺟﻠﻮﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺑﺎ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺷﻤﺎ ﻧﯿﺴﺖ بلکه چه بسا در ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﺒﺮﺩ ﺷﺎﯾﺪ نابود ﺷﻮﯾﺪ !


"فتبارک الله احسن الخالقین"

(آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است)


من و خورشید...

يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۴۰ ب.ظ


آسمان هم از من چشم پوشید

برای مهمانی ستاره ها آماده باش

"من و خورشید در یک قاب نمی مانیم"

تو را دوست می دارم

يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۲۲ ق.ظ


تو را دوست می دارم

تو را به جای همه زنانی که نشناخته ام دوست می دارم

تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم

برای خاطر عطر گسترده بیکران

و برای خاطر عطر نان گرم

شکوفه قرمز آلو...

يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۱۱ ق.ظ

 

خورشید به دل کوه می رود

و شب شنل تاریکی اش را به تن می کند

این زمانی خواهد بود برای عشق من

تپش قلبم از گام هایم سریع تر است