اوکامی

گرگ نوشت ...

اوکامی

گرگ نوشت ...

اوکامی

سکوت را دوست دارم

شاید مرهمی باشد

مرهم برای زخمی که از آن می نالم

دوست دارم همه جا سیاه باشد

من سیاه را دوست دارم

من یک رنگی را دوست دارم

حتی اگر سیاه باشد ;

همیشه سایه بودم

ولی شاید این بار

در این سیاهیُ سکوت

خودم باشم . . .

شاید . . .


ŌKAMI
( 狼 )

آخرین مطالب

۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشت های بر باد رفته...» ثبت شده است

وصیت...

چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۴:۳۸ ب.ظ


قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.

بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید.


به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!


ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند.

پارو بزن

سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۳۱ ب.ظ


پارو بزن ، پارو بزن قایقت را

به آرامی ، در مسیر رودخانه

شاد و بی خیال

که زندگی رویایی بیش نیست.

 

پارو بزن ، پارو بزن قایقت را

از میان فاضلاب های سمی

شاد و بی خیال

با لبخند .
 

الکی

سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۵ ب.ظ


وقتی تمام شیرها پاکتی اند

 وقتی همه ی پلنگ ها صورتی اند

 وقتی پهلووناش دوپینگی اند

 ایراد مگیر

که عشق ها ساعتی اند!



تصور کن...

يكشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۳۹ ب.ظ


همه خون ها یکرنگ هستن ; قــرمــز


تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته

جهانی که هر انسانی تو اون خوشبخته خوشبخته

جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت ارزش نیست

جواب هم صدایی ها پلیس زِد شورش نیست

نه بمب هسته ای داره، نه بمب افکن نه خمپاره

دیگه هیچ بچه ای پاشو روی مین جا نمی زاره

همه آزاده آزادن، همه بی درد بی دردن

تو روزنامه نمی خونی، نهنگا خودکشی کردن



جهانی را تصور کن، بدون نفرت و باروت

بدون ظلم خود کامه، بدون وحشت و تابوت

جهانی را تصور کن، پر از لبخند و آزادی

لبالب از گل و بوسه، پر از تکرار آبادی



تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه

اگه با بردن اسمش گلو پر میشه از سرمه

تصور کن جهانی را که توش زندان یه افسانه س

تمام جنگای دنیا، شدن مشمول آتش بس

کسی آقای عالم نیست، برابر با هم اند مردم

دیگه سهم هر انسانِ تن هر دونه ی گندم

بدون مرزو محدوده، وطن یعنی همه دنیا

تصور کن تو می تونی بشی تعبیر این رویا



داستانم

شنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۰۵ ب.ظ


اگر روزی خواستی داستانم رو برای کسی بیان کنی،

بگو بی کس بود اما کسی را بی کس نکرد،

تنها بود اما کسی را تنها نگذاشت،

دل شکسته بود اما دل کسی را نشکست،

کوه غم بود اما کسی را غم نداد،

شاید بد بود اما به کسی بدی نکرد...

مبارزه

شنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۳:۲۱ ب.ظ


"ما می گوییم تا شرک و کفر هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم"

نیما یوشیج

جمعه, ۲۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۴۵ ب.ظ

"نیما
"
خسته شد از قافیه ها . . .

شعری ساخت که وزن نداشت

 اما وجودش به سنگینی تمام مثنوی ها بود

***

21 آبان ، زادور نیما یوشیج (علی نوری) پدر شعر نو فارسی

آدم ها...

پنجشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۰۷ ب.ظ

آدم ها آنقدر زود عوض می شوند که تو فرصت نمی کنی به ساعتت نگاهی بیندازی و ببینی چند دقیقه بین دوستی ها تا دشمنی ها فاصله افتاده است...


روزگار

چهارشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۲۶ ب.ظ


یاد بگیر ، قدر هر چیزی را که داری بدانی،

قبل از آنکه روزگار به تو یادآوری کند که:

می بایست قدر چیزی را که داشتی، میدانستی ...

زمستان

سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۱۰ ق.ظ


سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

سرها در گریبان است

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را

نگه جز پیش پا را دید، نتواند

که ره تاریک و لغزان است